5 Simple Techniques For داستان های واقعی
5 Simple Techniques For داستان های واقعی
Blog Article
عجیبتر اینکه، معشوقه صاحب هتل نیز پس از اینکه متوجه شد باردار است، خود را در این استراحتگاه کشت. البته مهمانان بیشماری قبلاً گزارش داده بودند که او را، هم در راهروها و هم در کنار ساحل دیدهاند.
قوانینِ خوب رو دوست دارم… برای خودتون؛ دلتون؛ حالتون و خانوادتون قانون هاي قشنگ بذارید؛ بعداً حسرت قانون هاي گذاشته نشده رو نداشته باشید!
زمانی که به راه ورودی جاده متروکه رسیدند، ناگهان آدریان متوجه شد خانمی سفیدپوش وسط جاده راه میرود. پشت آن خانم به آنها بود و در نتیجه فقط موهای بلندش به چشم میخورد. آدریان از سرعت ماشین کاست تا بتواند چهره آن خانم را ببیند. از لئو خواست که نگاهی به آن خانم بیندازد و وقتی متوجه شد که لئو هم میتواند آن زن را ببیند، خیالش تا حدی راحت شد.
Rastannameh
وقتی که مرد غریبه به ماشین رسید، صورتش را به شیشهی ماشین چسباند و با چشمانی سرخ و دیوانهوار به دختر خیره شد. موهای مرد آشفته و کثیف بود. روی صورتش نیز زخمهایی عمیق خودنمایی میکرد.
انشا شب یلدا برای پایه های مختلف تحصیلی در مورد مهمانی و آداب شب یلدا
در این داستان واقعی ارواح، ویلیام وینتر، مردی که در مزرعه میرتلز کشته شد، نیز دیده شده است.
او گفت: «فکر میکردم از حال میروم. مادرم با صدایی که مال خودش نبود و به زبانی که مربوط به این دنیا نبود شروع به صحبت کرد. صندلی او معلق شد و او را در اتاق پرتاب کردند.
کشتی دزدان دریایی آمریکا، مری سلست، که به طرز غیرقابل توضیحی متروک مانده بود، در نزدیکی جزایر آزور در سال ۱۸۷۲ پیدا شد.
او نیوهون کانکتیکات را به مقصد سن خوزه آفتابی کالیفرنیا ترک کرد و مشغول ساخت عمارتی شد که بتواند ماوراءالطبیعه را سردرگم کند.
او بلافاصله به یک رسانه معنوی مراجعه کرد که به او گفت این بدبختیها، انتقام ارواح شیطانی کسانی است که توسط تفنگهای وینچستر کشته شدهاند.
این تیم از دوربینهای مادون قرمز، عینکهای دید در شب، حسگرهای تشعشع، نشانگرهای مواد شیمیایی سمی، سیستمهای تصویربرداری مایکروویو و آشکارسازهای صدای با فرکانس بالا استفاده کردند.
یکی از مزایای فرا رسیدن پاییز و روزهای پایانی ماه اکتبر این است که میل به خواندن داستانهای ترسناک در مردم بیشتر میشود! چه چیزی بهتر و هیجانانگیزتر از این که این داستانهای ترسناک ریشه در واقعیت هم داشته باشند!
اگر هر یک از این گزارشها درست باشد، پس شاید عدم تمایل هامفریس به ترک مسافرخانه، واقعاً بخش وحشتناک این داستان ارواح باشد.
این دو نفر درگیر رابطهای بیمارگون هستند و اشکان نیاز به توجه صرف و والدگونه دارد که این توجه از طریق هدا تامین میشود یعنی یک توجه کاملا مادرانه. اشکان هرگونه توجهی که هدا نسبت به فرزندش یا هر فرد دیگری داشته باشد را به عنوان تهدیدی برای رابطه خود میداند و هدا نیز قصد دارد با ازدواج با اشکان به اطرافیانش ثابت کند که فرصت ازدواج با پسری جوان را دارد. برای هدا مهم نیست که عواقب این رابطه چه میشود و با وجود اینکه رابطه آنها در زمینههای مختلفی با چالش روبهرو است اما اصرار بر ازدواج دارد.